دیشب ساعت 8 بود که داشتم از سرکار برمی گشتم خونه خیلی خسته بودم پاهام داشت می شکست اینقدر راه رفتم دلم می خواست که زود تر برسم خونه حالم داشت از این مسیر که همش تکراری و خسته کنندست بهم می خورد بازم قیافه های مردمی که به عنوان نردبان ترقی بهت نگاه می کنن مردمی که حالم ازشون بهم می خوره (البته بعضی هاشون)چقدر چندش آورن آدمایی که فخر می فروشن و یادشون رفته که چی هستن و چی خواهند شد مر دمی که دیگه از خدا نمی ترسن مردمی که از گناه لذت می برند مردمی که ناموس بقیه رو ناموس خودشون نمی بینن مردمی که چششون به زنها خشک می شه و با چشمشون دارن می خورن اونارو .
زنهایی که دائم در حال عشوه اومدن برای مردها هستند و خودشونو می کشن که یه نگاه بشه بهشون خسته شدم اینقدر به این جور چیزا فکر کردم بابا گور بابای بقیه(بازم بلا نسبت خیلی ها)اهههههه دیگه حال داره از این زندگی آشغالی بهم می خوره کاش یکی بود که می تونستم باهاش حرف بزنم کاش یکی می تونست راهنماییم کنه ای کاش اصلا اینجوری نبود خسته شدم دیگه خسته دیگه هیچ کس صدای فریاد سکوتمو نمی شونه خدایا خودت بشنو
مطمئن باش هم حرفهای تورومی شنوه هم کارهای چندش آوری که توازمردم میبینی میبینه.همه چیزبرای همه کس خسته کننده شده فقط بایدتحمل کردوحرفهای دل روبه خودش وفقط خودش گفت.
از دست ما که کاری ساخته نیست جر این که سعی کنیم خودمون مثل اونها نباشیم :)
سکوت سرشار از ناگفته هاست ...
موفق باشید
هیچ راه فراری نیست ... حکم مون حبس ابده !!! باید بین همینا زندگی کرد
فریاد سکوتت رو کسی نمی شنوه ، همه کور و کر شدن !
سلام دوست عزیز... متاسفانه چون الان تو کافی نت هستم نمیتونم برات به درستی توضیح بدم که همه ی کلاغ های سپید همین حال تو رو دارن...
اما مطمئن باش در اولین فرصت به اندازه ای برات مینویسم که متوجه بشی چرا اینطوریه و چرا همیشه حالت مثل من و بقیه ی کلاغ ها گرفته است...
فقط یه چیز رو یادت نره...
اگر واقعا از این موضوع رنج میبری بگرد به دنبال حقیقت... توی این راه هم آرامش هست هم راهی برای درمان این درد بی درمان...
با آرزوی موفقیتت...
دوستار تو کلاغ سپید...
سلام حامی جان .... دل تو هم که گرفته .... این چه دردیست بر جانمان افتاده ..... حالت بهم نخوره حامی .... لحظه که فکر کنی خدا انسان را آزاد آفریده و هر کس بخاطر اعمالش باز خواست میشه اعصابت راحت تر میشه .... می گذرد روزگار .... ما را میهمان لبخند گرمت کن در این دیر ..... اگرچه خودم داغون داغونم ..... دعایت میکنم ...